حق طلاق زن
نوشته شده توسط : طب

چرا داشتن حق طلاق براى زنان حائز اهمیت است ؟

یکى از حقوق بنیادى انسان است که چه در زمان ازدواج و چه انحلال آن ( طلاق) میان زوجین تساوى برقرار باشد . آگاهى بدین امر لازم است که اثبات وجود شرایطى که زن مى تواند براى طلاق اقدام نماید ، بسیار مشکل و در اغلب موارد ناممکن است زیرا اثبات آنچه در زندگى زناشویى مى گذرد در جامعه ما با ابزارى بنام آبرو به شدت کنترل مى شود و زنان بسیارى هستند که مورد خشونت خانگى بوده و قادر به اثبات آن نیستند . مسائلى هستند که اگرچه تحمل آن براى زنان بسیار سخت و طاقت فرساست اما از سوى دادگاه به عنوان مصادیق عسر و حرج پذیرفته نمى شود ،

براى مثال خیانت همسر اگر به شکل قانونى یا شرعى نباشد نه قابل اثبات است و نه از سوى محاکم پذیرفته مى شود ، یا مورد عدم علاقه و تفاهم نسبت به شوهر ویا حتى تنفر از وى تقریبا در هیچ دادگاهى دلیلى بر صدور اجازه طلاق نمى باشد . واین تصور که در صورت بخشیدن تمامى حقوق ، با درخواست طلاق از سوى زنان همواره موافقت مى شود خیالى بیش نیست و تنها برخى از قضات محترم راى بر طلاق صادر مى کنند . و این در حالى است که مرد براساس قوانین براى گرفتن طلاق نیاز به اثبات دلیل خاصى ندارد و مى داند در صورت اقدام به طور حتم دادگاه به طلاق راى خواهد داد. 

تنها راه حل این مشکل براى داشتن حقوقى برابر در امر طلاق که تمامى حقوق دانان بدان توصیه مى کنند ، استفاده از امکان قانونى اخذ وکالت در طلاق یا همان حق طلاق پیش از عقد ازدواج مى باشد .

شایان ذکر است که این وکالت چه از لحاظ قانونى و چه از لحاظ شرعى معتبر شناخته شده و نمونه هایى از آن در تاریخ اسلام هم ثبت گردیده است .

مردانى که به همسران خود وکالت در طلاق مى دهند ؛ باور دارند که هردو به یک میزان حق دارند به رابطه زوجیت خود خاتمه دهند و با قرار دادن همسران خود در موقعیت حقوقى برابر ، براى وجود انسانى وى به اندازه وجود خودشان احترام قائل بوده و خود را برتر نمى بینند و همسر را یک همراه و یک شریک واقعى براى زندگى خود مى دانند . قطعا در چنین شرایطى زنان نیز با اعتماد و همدلى بیشترى زندگى مشترک را شروع مى کنند نه تحت فشار فکرى یک زندانى که باید بسوزد و بسازد .

قوى ترین دلیل براى عدم قبول اعطاى حق طلاق ، عنوان نمودن احساساتى بودن زنان است ، که هیچ بار عقلایى ندارد ، اگر زنان قادر به گرفتن تصمیم درست براى جدایى خود نیستند ، چگونه است که براى شروع زندگى مشترک صلاحیت دارند ؟ با توجه بدین امر که در تمامى جوامع این زنان هستند که در مواجهه با مشکلات تمامى سعى خود را در جهت بهبود بخشیدن و نجات زندگى مشترک به کار مى گیرند ، من جمله مراجعه به مشاوران حاذق خانواده و حتى بهره بردن از پا در میانى بزرگ تر ها و این تلاش ها بویژه وقتى فرزندان مشترکى وجود دارند چند برابر مى شود .

ضمن آنکه همه افرادى که طبق قانون حقى دارند ممکن است از آن حق سوء استفاده کرده و یا به اشتباه و ناحق از آن استفاده کنند ، کما اینکه بسیارى از مردان ، از نداشتن حق طلاق زنان خود سوء استفاده کرده و همسرانشان را آزار مى دهند . در نتیجه راه حل درست ، افزایش مهارتهاى زندگى و توانمند کردن زوجین به دانش و آگاهى لازم جهت حفظ یک زندگى مشترک است .

در آخر اینکه با نداشتن حق طلاق برابر ، وقتى زنان به این نتیجه مى رسند که چاره اى جز سوختن و ساختن ندارند ، زندگى مشترک ایشان به هیچ عنوان مطلوب هیچ یک از طرفین نخواهد بود و همانطور که شاهد هستیم ؛ آسیب هاى اجتماعى ، انواع بیمارى هاى روحى و جسمى و یا خیانت هاى زناشویى که تبعات آن به فرزندان نیز منتقل مى شود ، دست آورد این ناحقى مدنى خواهد بود.



:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 مرداد 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: